قهرمان واقعی آدم نمیکشد! / آموزش رفتار مجرمانه در شبکه نمایش خانگی

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، این مسئله که آثار نمایشی همواره تاثیرات زیادی روی مخاطبان خود داشته و تماشاگران فیلمها و سریالها به تاسی از رفتار شخصیتهایی که میبینند، رفتاری مشابه آنها انجام میدهند، موضوعی اثبات شده و غیرقابل کتمان است. مسئلهای که همه ما در زندگی بارها و بارها تجربه کردیم و از همان کودک رفتارهای مختلفی را در تقلید از بازیگران دلخواهمان انجام دادیم.
در چنین شرایطی اگر آثار نمایشی ما به سمت ترویج هر کنش و واکنشی در موضوعات مختلف بروند، باید منتظر باشیم که انعکاس آن را در جامعه نیز ببینیم. اتفاقی که در سالهای اخیر به طور ویژه در برخی موارد رخ داده و نمیتوان این موضوع را رد کرد که آثار منتشر شده در سینما و البته شبکه نمایش خانگی در خصوص ظهور و بروز آنها اثرگذار است.
یکی از این موارد که اخیراً نمود زیادی هم در سطح جامعه داشته، مسئله «خشونت» است. البته که نمیتوان افزایش خشونت در سطح شهرها را به طور مستقیم به فیلمها و سریالها ربط داد، اما واقعاً کسی میتواند به طور کامل این فرضیه را رد کند که نشان دادن خشونت عریان، به تصویر کشیدن شخصیتهای عصیانگر و عصبی به عنوان قهرمانهای قصه و نمایش دادن صریح صحنههای درگیری (لفظی و فیزیکی) تاثیری در افزایش میزان خشونت در جامعه نداشته است؟
خشونت؛ برگ برنده دیده شدن
اولین باری که یک فیلمساز تصمیم گرفت از اوباش یا شخصیتهای مشابه آنها در آثارش استفاده کند، دقیقا مشخص نیست، شاید ریشه چنین کاراکترهایی به آثار پیش از انقلاب هم برمیگردد، اما به طور خاص در سالهای اخیر شبکه نمایش خانگی پرچمدار استفاده از این کاراکترها بوده است. برای درک بهتر این مسئله کافیست سریالهای مهم چند سال گذشته را در ذهن خود مرور کنید، آثاری همچون «پوست شیر»، «یاغی»، «سیاوش»، «داریوش»، «جنگل آسفالت»، «جان سخت» و «وحشی» همگی کاراکترهایی دارند که اکثراً خلافکار هستند و بعضا به عنوان قهرمان قصه، بار اصلی درام داستان را به دوش میکشند.
بیشتر این سریالها نیز به دلیل وجود صحنههای خشونت بار درگیری، با درجه سنی ۱۵+ یا ۱۸+ پخش شدهاند و مخاطبان فراوانی هم داشتند. به این سریالها آثاری همچون «قطب شمال»، «زخم کاری» (که در چهار فصل پخش شد) «گردن زنی»، «بازنده» و «آبان» را هم اضافه کنید که اگرچه شخصیت لمپنِ اوباشی را به عنوان کاراکتر اصلی در دل کار نداشتند، اما این سریالها نیز به قدری صحنههای خارج از عرف و خشونت آمیز داشتند که آنها هم با واکنشهای منفی فراوانی مواجه شدند.
در اکثر این آثار که به آنها اشاره شد (و احتمالاً نام چند اثر هم در این میان فراموش شده!) ما با صحنههایی مواجه هستیم که شخصیتها برای رسیدن به امیال خود دست به هر کاری میزنند، از خیانت گرفته، تا دزدی، از تجاوز گرفته تا آدمکشی و در برخی موارد هم، چون این کارها را شخصیتهای قهرمان قصه انجام میدهند مخاطبی که در حال تماشای اثر است، با او همراه میشود و این رفتار خشونت آمیز را بعضا ستایش هم میکند.
«وحشی» سریال آموزشی مجرمان!
نمونههای مصداقی در این میان بسیار وجود دارد، اما یکی از آخرین نمونهها که هفته گذشته به نمایش درآمد، مربوط میشود به سریال «وحشی» ساخته هومن سیدی، سریالی که فصل اول در هشت قسمت به نمایش درآمد و داستانش اشارهای داشت به داستانی واقعی از یک زندانی شناخته شده به نام «علی اشرف پروانه» که ماجرای فرارش از زندان برای دوستداران این ژانر ماجرای جذابی است.
در این سریال شخصیت «داوود اشرف» (با بازی جواد عزتی) ناخواسته باعث مرگ سه نفر (دو کودک و یک پیرمرد) میشود و وکیلش (نگار جواهریان) پس از آزاد کردن او از زندان، باعث دستگیر شدنش میشود.
این ماجرا از چند منظر قابل بررسی است، یکی تلاشهای قهرمان قصه برای سرپوش گذاشتن بر جنایتی که ناخواسته مرتکب میشود. او از همان ابتدا سعی میکند با صحنهسازی برای خود راه فراری بسازد و اتفاقا نقشههایش هم جواب میدهد و در ابتدا از دست قانون میگریزد. اما در ابتدا زمانی که وکیلش برای فهمیدن حقیقت و رسیدن به عدالت دست داود را رو میکند و برعلیه او در دادگاه شهادت میدهد، اوست که به شخصیت منفی داستان تبدیل میشود و اتفاقا در فضای مجازی هم این شخصیت به یک کاراکتر منفور تبدیل شده که باعث شده یک قاتل (که در اینجا قهرمان داستان است) دستگیر شود و به سزای اعمالش برسد.
حالا تصور کنید یک مجرم سابقهدار یا کسی که به دنبال اعمال مجرمانه است چنین اثری را تماشا کند، او میداند باید مثل داوود اشرف برای سرپوش گذاشتن بر جرمی که مرتکب شده کارهای مختلفی انجام دهد و با لاپوشانی خودش را از مهلکه نجات دهد. یا نوجوانهایی که از رفتارهای خارج از عرف و درگیریهایی که در آثار شبکه نمایش خانگی میبیند الگو میگیرد و برای اینکه شبیه به فلان شخصیت لات در سریالها باشد، سعی میکند کردار و رفتارش را به آن کاراکتر نزدیک کند و به مرور در مسیری قرار بگیرد که ته آن درگیری، قمهکشی و احتمالا زندان است.
سوژههایی که عینیت مییابند
اگرچه نمیتوان منکر شد که خشونت موجود در آثار نمایشی با سرعت بیشتری در جامعه نمود پیدا میکند، اما این اثرپذیری صرفاً محدود به مسائل خشونت آمیز نمیشود. نکات خارج از عرف زیادی هم در این سریالها وجود دارد که میتوان نمونههای آن را بیش از پیش در زندگیمان دید. مواردی مثل مصرف آزادانه مشروبات الکلی در محیط کار و خانهها، سیگار کشیدن شخصیتهای مختلف مرد و زن، بیاحترامی عیان به پدر و مادر و فراموش کردن مفهوم مقدس خانواده، عادیسازی روابط خارج از عرف و بعضا خیانت و... همگی از این دست مواردیست که ما زیاد در سریالهای شبکه نمایش خانگی دیدیم و نسبت به افزایش این موارد نیز هشدار دادهایم.
برخی از هنرمندان معتقدند فیلمساز و جامعه در یک رابطه دوطرفه با هم مراوده دارند و داستانهایشان را از یکدیگر وام میگیرند، اما کیست که نداند هنر نمایش و آثار سینمایی و تلویزیونی میتواند اثرگذاری چند برابری داشته باشد؟ قطعا فیلمسازان ما میدانند وقتی در همه آثار دست شخصیت اصلی زن قصهشان سیگار بدهند، یا رفتار خشونت آمیز و درگیریها و قتل شخصیت مرد داستان را در مسیر قصه توجیه کنند، به نوعی در حال ترویج این قبیل رفتارها در جامعه هستند و باید به زودی شاهد چنین مسائلی در سطح اجتماع خود باشند. کاش نظارت بیشتری بر این قبیل محتواها وجود داشت تا کمتر شاهد تولید چنین آثاری با این درجه از خشونت و وجود سکانسهای خارج از عرف باشیم.
انتهای پیام/